کرامات صوفيه (3)


 

نويسنده:دکتر سيد نعمت الله تقوي بهبهاني*




 

نمايش هاي شگفت انگيز صوفيان اهل حق و نقش بندي روزگار ما نشان ميدهد که اين خرق عادات بايد عواملي برتر از آنچه مخالفان مي گويند داشته باشد خرق عادت بعضي از صوفيّه که به صورت نوشيدن زهر و درون آتش رفتن نشان داده شده هلاکوخان مغول را تحت تاثير قرار داد.(1) کوتاه سخن اين که نفس آدمي قابليت آن را دارد که در صورت رياضت و تهذيب، قدرت دخل و تصرّف در برخي امور تکويني را بيابد حال اگر صاحب نفس نبي باشد اين قدرت را به صورت معجزه و اگر از اولياء الله باشد آن را به صورت کرامت و اگر گمراه باشد به صورت سحر و جادو نشان خواهد داد. اما آن چه گفتني است اين است که ذهن اغراق پذير و بزرگ نماي مريدان و عوام اين موارد خرق عادت را هم کمّاً و هم کيفاً با مبالغه و جعل همراه کردند و از کاه کوه ساختند. البته اين غلو و زياده گويي برا ي همه قديسين صورت گرفته است و اختصاص به صوفيّه نيز ندارد. مثلاً درباره ي امام ابوحنيفه گفته اند که در همان جايي که درگذشت هفتاد هزار مرتبه قرآن را ختم کرده و سي سال مداوم روزه گرفت و از همه غريب تر اين که چهل و پنج سال با يک وضو نماز خواند.(2)
در مورد اين که کرامت در حالت صحو يا سکر از ولي سر مي زند اختلاف هست. هجويري در کشف المحجوب معتقد است که کرامت در حال سکر از ولي سر مي زند از اين رو پرواي دعوي و تحدّي ندارد. (3)
قشيري نيز در رساله خود در يک باب مفصّل درباره کرامت اولياء به بحث نشسته است و نظر مشايخ صوفيّه را در اين باب آورده، گرچه داوري آشکاري در اين باره نکرده است ولي از فحواي گفتارش بر مي آيد که معتقد است، ولي در حال صحو کرامات را نشان مي دهد. او همچنين تنها فرق معجزه و کرامت را در دعوي نبوّت در معجزه مي داند (4). گفته است که کرامت به امر محال تعلق نمي گيرد و بايد تحقق آن ممکن باشد برخي از نفوس به دليل استعدادي که فطرتاً ميتوانند با اتصال به عالم ملکوت و قدرت ماوراء الطبيعي منشأ شگفتي ها شوند اگر چنين کساني صالح باشند کرامت از خود نشان مي دهند و اگر طالح باشند از اين خرق عادت سوءاستفاده مي نمايند و به اين کارها استدراج- هلاکت تدريجي- گفته مي شود (5) برخي از بزرگان – که ذهني تجربي گرا داشته اند- خرق عادت را فقط از جانب پيامبر مي دانند و سحر و جادو را قلب شي نمي دانند بلکه آن را صرفاً چشم بندي مي دانند از اين رو گروه کرامات اوليا را انکار کرده اند. (6). شاه ولي الله صاحب هم در کتاب حجه الله البالغه بر همين اساس کرامات اوليا را صريحاً انکار کرده است (7).
در پاسخ بايد گفت حال که اصل خرق عادت ممکن است چرا مصاديق آن را محدوده به انبيا بدانيم؟ از اين رو نفي کرامت از اولياء پذيرفتني به نظر نمي رسد.
آيه: هُزّي اِليه بِجِذعِ تُساقط عَليکَ رُطباً جنِيّاً نشان مي دهد که کرامت ويژه پيامبران نيست آن چه درباره کرامات اولياي صوفيّه آشکار است، بزرگ نمايي اين کرامات و در بسياري موارد کرامات ساختگي است که گاه، خود دعوي آن را داشته اند و گاه، مريدان ساده دل آن ها را ساخته و ترويج کرده اند و در همه اين موارد، هدف آنان سوءاستفاده از باور ساده دلاني بوده است که بيان کرامات مراد را در چشم مريدان بزرگي مي بخشيده. درباره حلّاج گفته اند که پس از کشته شدن او: «از يک اندام او آواز مي آمد که انا الحق» پس اعضاي او بسوختند از خاکستر او آواز اناالحق مي آمد. به دجله انداختند بر سر آب همان اناالحق مي گفت (8) کتابهايي مانند تذکره الاوليا و ديگر کتبي که در تذکره ي مشايخ نگارش يافته، پر است از اين دعاوي غير معقول. شگفت اين که اين دعاوي گاه از جانب انديشه منداني بزرگ بيان شده است. امام محمد غزالي مي گويد: استاد سري رحمه الله مريض شد بول او را نزد طبيبي بردند. طبيب گفت: چنين مي فهمم که بول عاشقي است. جنيد گويد: شگفت زده شدم و شيشه از دستم بيفتاد. هنگامي که ماجرا را به سري گفتم او گفت: خدايش بکشد چه بينشي دارد!! گفتم اي استاد آيا محبّت از بول آشکار مي شود؟ گفت بلي.(9) گاه بازار کرامت سازي چنان رواج مي يافت که تکذيب مشايخ را حمل بر فروتني مي کردند و آن را نمي پذيرفتند (10).
از نمونه هاي دلنشين کرامات منتسب به اولياي صوفيّه مي توان از استشمام بوي شيخ ابوالحسن خرقاني دويست سال پيش از تولد او به وسيله بايزيد بسطامي نام برد.(11) و نيز از کرامات ابن خفيف شيرازي در سيرت ابن خفيف مي توان ياد کرد(12). در روزگار ما نيز کرامات منسوب به سيد علي قاضي، شيخ حسنعلي نخودکي و انصاري همداني درخور توجه است.
به هر روي پافشاري صوفيّه بر کرامات مشايخ، خود از مواردي است که مخالفان صوفيّه به آن تاخته اند و آن را وسيله اي براي سوءاستفاده از عوام دانسته اند. غير از فرامرزي در کتاب ياد شده، علي دشتي نيز در کتاب هاي پرده پندار و در ديار صوفيان، سخت به اين کرامت بافي ها تاخته است و آنها را اموري نامعقول دانسته است (13).
از مباحث گفته شده مي توان نتيجه گرفت که نشان دادن کرامت و خرق عادت از اولياي حق مسلم و آشکار است؛ اما در گذر زمان بوده اند کساني که از اين حقيقت سوءاستفاده کرده و براي رسيدن به اهداف دنيايي خود چنين دعاوي گزافي را مطرح مي کردند. گاه مريدان، مشايخ خود را به اسطوره هايي تبديل مي کردند و کراماتي شگرف را به آنان نسبت مي دادند. شکل گيري ادبيّات حماسي عرفاني به ويژه در آثاري مانند تذکره الاولياي عطار و نفحات الانس جامي و مقامات ژنده پيل جام بر حجم اين دعاوي افزود. اما اولياي راستين حق با داشتن توان در نشان دادن کرامت، اين کار را نوعي خودنمايي مي دانستند که با روح و هدف عرفان- که مبارزه با نفس است- ناسازگار است.

پی نوشت ها :
 

*استاديار دانشگاه آزاد واحد مشهد
1- تشيع و تصوف، ص81.
2- الفردوس الاعلي، ص 187 به نقل از کتاب تبييض الصحيفه في مناقب ابي حنيفه.
3- کشف المحجوب: ص285-282.
4-ترجمه رساله قشريه، ص622.
5- رک: به شرح مقدمه قيصري اشتياني، ص606.
6- سيد احمدخان هندي، تفسير القرآن، ترجمه سيد محمدتقي فخر داغي گيلاني، چاپخانه آفتاب، تهران، 1332 شمسي، 157/2.
7- همانجا.
8- تذکره الاوليا، ص157.
9- عرفان و عارف نمايان، ص106.
10- تذکره الاوليا، ص309.
11- مثنوي، 1803/4 به بعد.
12- سيرت ابن حنيف، ص207-196.
13- دشتي، پرده ي پندار، انتشارات جاويدان، تهران، 1353، صص 115-71
منابع ومآخذ:
1-حيراتيّه، ج1، ص63 و نفحات الانس، ص21.
2-کشف المحجوب، ص 285.
3-ترجمه ي رساله قشيريه، ص 624.
4-همان جا، صص 659-622.
5-مبدأ و معاد، صص 556-550.
6-مصباح الهدايه و مفتاح الکفايه، ص 104.
7-مقدمه يي بر تصوف، ص19.
8-تاريخ فلسفه در اسلام، ج2، ص377.
9-آسياي هفت سنگ، ص145.
10-رک به «نشان از بي نشان ها» از علي مقدادي و نيز در آسمان معرفت از حسن زاده آملي.
11-تذکره الاوليا، تصحيح نيکلسون، مقدمه ي کتاب و نيز، دنباله ي جستجو در تصوّف ايران، ص37.
12-پرده ي پندار، ص47.
13-فروغ ابديت، ج2، ص803.
14-يادداشت ها، صص 717-711.
15-رازگشا، ص54.
16-کلمات مکنونه، صفحه ج مقدمه.
17-رازگشا، ص 54.
18-تشيّع و تصوّف، ص 311.
19-فصوص الحکم،ص47.
20-شرح فصوص الحکم خوارزمي،ص 364.
21-شرح فصوص الحکم جندي، ص 430 و شرح خوارزمي،ص 384.
22-ارزش ميراث صوفيه، ص117.
23-همان جا، ص152.
24-شرح فصوص الحکم جندي، ص 43 مقدّمه.
25-تذکره الاولياء، ص655.
26-ارزش ميراث صوفيه، ص 152.
27-تاريخ تصوف اسلامي از آغاز تا پايان سده ي دوم هجري، ص 96 و تلبيس ابليس، ص 138.
28-تلبيس ابليس، ص 272.
29-تاريخ تصوف اسلامي از آغاز تا پايان سده ي دوم هجري، ص 97.3-
30-تشيّع و تصوّف، ص 368.
31-رشحات قلم، ص 252.
32-تلبيس ابليس، ص 38.
33-ارزش ميراث صوفيه، ص 152.
34-عبدالرحمن جامي، ص 273.
35-تمهيدات، ص 298.
36-سلسله الذّهب، ص 73.
37-فصوص الحکم، ص 142.
38-مثنوي مولوي، دفتر 4، بيت 599، به بعد.
39-متفکّران اسلام، ج 4، ص 291.
40-تذکره الاولياء، ص 472.
41-مناقب العارفين، ج2، ص829.
42-مولويّه بعد از مولانا، ص96.
43-همان جا، ص119.
44-تاريخ فلسفه در جهان اسلام، ج1، ص285.
45-ارزش ميراث صوفيّه، ص152.
46-دنباله ي جستجو در تصوف ايران، ص65.
47-تشيّع و تصوّف، ص 338.
48-متفکّران اسلام، ج4، ص218.
49-سياست و اقتصاد عصر صفوي، ص 305.
50-دنباله ي جستجو در تصوّف ايران، ص337.
51-اسرار التّوحيد، ج1، ص58.
52-رک به: اسرار التوحيد، ج1، ص 75، و مقدمه مصحّح، صفحه نود و هشت.
53-تذکره الاوليا،ص 310.
54-کليات سعدي، بخش بوستان، ص303.
55-مهر تابان ،ص 357.
56-همان جا، ص262.
57-تشيّع و تصوّف، ص233.
58-متفکّران اسلام،ج4، ص218.
59-سيرت ابن خفيف، ص 73.
60-همان جا، ص 100.
61-تصوّف اسلامي و رابطه ي انسان و خدا، ص34.
62-ترجمه ي تلبيس ابليس، ص 242.
63-دنباله ي جستجو در تصوف ايران، ص22.
64-شرح فصوص الحکم خواجه پارسا، ص 79، و شرح فصوص الحکم خوارزمي، ص 133.
65-شرح مقدّمه قيصري، ص612.
66-خيراتيّه، ج1، ص23.
67-شرح فصوص الحکم خواجه پارسا، ص83.
68-تشيّع و تصوّف، ص196.
69-همان جا، ص318.
70-چهارده رساله فارسي ابن ترکه، صص 177-176.
71-مفتاح النجّات،ص 141.
72-مقامات ژنده پيل جام
73-همان جا، صص 175-173.
74-ديباچه يي بر رهبري، ص 288 به بعد
75-رشحات عين الحيات،ج 1، ص277.
76-هماهنگي تشيّع و تصوّف،ص 177.
77-تذکره الاولياء، ص79.
78-خيراتيّه، ج1، ص69 نيز وحيد بهبهاني ص 293.
79-خيراتيّه،ج 1،ص 31.
80-تلبيس ابليس، ص 31.
81-تشيّع و تصوّف، ص81.
82-الفردوس الاعلي، ص 187.
83-کشف المحجوب، صص 285-282.
84-ترجمه رساله ي قشيريه، ص622.
85-شرح مقدمه قيصري، ص606.
86-تفسير القرآن، ج2، ص 157.
87-همان جا.
88-تذکره الاولياء، ص157.
89-عرفان عارف نمايان، ص106.
90-تذکره الاولياء، ص309.
91-يادداشت هاي صدرالدين عيني، ص 716.
92-مثنوي، دفتر چهارم، بيت 1803، به بعد.
93-سيرت ابن خفيف، صص 207-196.
94-پرده ي پندار، صص 115-71.
 

منبع:پايگاه نور- ش 18